جنس سراشيا براي اولين بار توسط Bartolomeo Bizio در سال 1819 ميلادي شناسايي گرديد (Bennett, 2000) وي واژه Serratia را به افتخار يك فيزيكدان ايتاليايي بنام Serafino Serratia انتخاب نمود(Ania, 2002 & Bennett, 2000) جنس Serratia مجموعهاي از باكتريهاي گرم منفي متحرك و فرصت طلب را تشكيل ميدهد كه در خانواده بزرگ انتروباكترياسه قرار گرفتهاند(Ania, 2002).
بطور كلي، اندازه باسيلهاي كوچك سراشيا حدود 5/0-8/0*9/0-2 ميكرون بوده و آرايش تاژههاي آنها بصورت پيراموني(پريتيش) ميباشد(اديب فر، 1375 و ملكزاده، 1374). از اين جنس ميتوان به گونههاي مختلفي چون :
S. marcescens, S. rubidaea, S.plymuthica, S.liquefaciens, S. odorifera
اشاره نمود، اما مهمترين گونه آن كه در بيمايزايي نيز از اهميت بالايي برخوردار است، S. marcescens ميباشد(Ania, 2002). برخي از سويههاي
S. marcescens داراي رنگدانهاي بنام Prodigiosin بوده كه سبب ميشود كه كلنيهاي اين باكتري با قطرات خون اشتباه گرفته شوند (Bennett, 1994).
نقش اين رنگدانه در بيماريزايي اين باكتري كاملاً مشخص نشده است(Bennett, 2000) اين باكتري بعنوان يكي از عوامل مهم عفونتهاي دستگاه تنفسي، اداري – تناسلي، زخم، گوش، باكتريمي، اندوكارديت، اندوفتالمي، كراتيت، آرتريت و مننژيت شناخته شده است. (Attisha & Clark, 1995, Lyerly & Kreger, 1983)
روشـها :در اين بررسي با استفاده از پرسشنامههايي كه توسط مؤلفين تهيه گرديده بود. 100 آزمايشگاه تشخيص طبي و بيمارستان در قسمتهاي مختلف شهر تهران در خصوص ميزان شيوع عفونتهاي ناشي از سراشيا در سال 1382 مورد مطالعه قرار گرفتند. با توجه به سوالاتي كه در پرسشنامه مطرح شده بود. در صد افراد مبتلا، نوع عفونت، جنس و سن بيمار، نوع آنتي بيوتيكهاي مورد استفاده در آنتيبيوگرام، وجود و پيدايش سويههاي مقاوم، وجود رنگدانه در سويههاي بيماريزا، نقش عوامل مستعدكننده و روشهاي تشخيصي باكتري مورد بررسي قرار گرفت. بنابراين، با مراجعه به مسئولين بخش ميكروبشناسي آزمايشگاهها و بيمارستانهاي مختلف در سطح شهر تهران، پرسشنامههاي مزبور تكميل و سپس توسط مؤلفين، مورد مطالعه و بررسي قرار گرفت.نتـايج :
در اين بررسي مشخص شد كه ميزان شيوع عفونتهاي ناشي از جنسسراشيا در سال 1382، در سطح شهر تهران، حدود 7/0 درصد بوده است، شيوع عفونت در زنان بيشتر از مردان بوده و نسبت زنان به مردان مبتلا حدود سه به يك ميباشد. از جمله عفونتهايي كه سراشيا در افراد بزرگسال در شهر تهران ايجاد مينمايد ميتوان به عفونتهاي دستگاه ادراري – تناسلي و زخم اشاره نمود. گروه سني در زنان مبتلا بين 20 تا 40 سال(ميانگين سن برابر با 7/29 ميباشد) است و بندرت در سنين پايينتر ديده ميشود. غالب عفونتها در زنان مربوط به عفونت دستگاه ادراري – تناسلي است كه در صورت بروز، علائمي چون تب، التهاب غير سوزاكي گردن رحم و كشالهران، تغيير رنگ و بوي ادرار ديده مي شود. البته برخي اوقات، التهاب غير سوزاكي گردن رحم با ترشحات بد بو همراه است. گاهاً عفونتهاي زخم ناشي از سراشيا در زنان ديده ميشود كه البته در محدوده سني 20 تا 40 سال است.
ديگر نتايج حاصل از اين بررسي نشان ميدهند كه در مردان نيز به مانند زنان، عفونتهاي دستگاه ادراري – تناسلي در رتبه نخست قرار دارد كه در برخي از آنها علائمي چون سوزش در مجراي ادراري و التهاب مجراي غير سوزاكي مشاهده ميشود، اما محدوده سني در مردان، متفاوت از زنان ميباشد، بطوريكه گروه سني مبتلا به عفونتهاي ناشي از سراشيا بين 30 تا 70 سال (ميانگين سن برابر 4/47 ميباشد) است و در مردان نيز گاهاً عفونتهاي زخم ناشي از سراشيا ديده ميشود.
اما نكتهاي كه در اين مطالعه بسيار حائز اهميت بوده اين است كه غالب بيماران – چه در زنان و چه در مردان – بنوعي براي ابتلا به عفونت مستعد بودهاند كه اين موضوع در بروز عفونتهاي ناشي از سراشيا بسيار قابل توجه است. شايعترين عوامل مستعد كننده ابتلا به بيماري عبارت بودنداز عفونتهاي بعد از اعمال جراحي، ديابت، سوندگذاري، وجود سنگهاي مثانه و كليه.
هر چند كه باكتري سراشيا ميتواند بطور تصادفي افراد را به عفونتهاي مختلف دچار نمايد اما نقش آن در عفونتهاي بيمارستاني بسيار حائز اهميت است. تاكنون در ميان بزرگسالان مراجعه كننده در سطح شهر تهران هيچگونه مرگ و ميري گزارش نشده ولي ظهور سويههاي مقاوم در برخي از آنتي بيوتيكها مشاهده شده است.
يك اپيدمي ناشي از اين باكتري در بخش نوزادان يكي از بيمارستانهاي تهران در سال 1382 منجر به مرگ و مير تعدادي از نوزادان نارس شد كه پس از تشخيص عامل عفونت، بخش مربوط با مواد شيميايي و سپس با اشعه ماوراء بنفش ضد عفوني گرديد، بايستي اين نكته را خاطر نشان شد كه بروز اپيدمي، غالباً در بين نوزادان شايع است.
نتايج ديگري كه از اين بررسي بدست آمده اين است كه 97 درصد سويههاي S.marcescens ميباشد. اغلب گونههاي فاقد پيگمان به اشتباه انتروباكتر گزارش ميشوند و در واقع علت اپيدمي عفونت ناشي از سراشيا در بخش نوزادان يكي از بيمارستانهاي تهران و مرگ و مير نوزادان نارس ناشي از همين اشتباه بوده است.جدا شده از بيماران داراي پيگمان قرمز آجري بوده و3 درصد مابقي فاقد رنگدانهبودند. گاهي ممكن است تشخيص آزمايشگاهي سراشيا با انتروباكتر (Enterobacter) اشتباه شود زيرا تنها تفاوت آنها در وجود پيگمان قرمز آجري و آنزيم DNase
در آنتي بيوگرام سراشيا معمولاً از آنتي بيوتيكهاي آميكاسين، جنتاميسين، نيتروفورانتوئين، كوتريموكسازول، اكسيتتراسايكلين و ناليديكسيك اسيد استفاده ميشود. نتايج حاصل از اين بررسي نشان ميدهد كه سويههاي مقاوم به ناليديكسيك اسيد، آميكاسين و جنتاميسين وجود دارند غالباً سراشيا به برخي از آنتيبيوتيكها كاملاً حساس بوده اما سويههاي مختلف حساسيتهاي متفاوتي را نسبت به آنتيبيوتيكها از خود نشان ميدهند.
نتايج حاصل از اين مطالعه نشان ميدهند كه غالب گونههاي بيماريزا در شهر تهران دو گونه S.marcescens و S.rubidaea هستند ولي در بسياري از
موارد تنها به جنس بسنده ميشود. بسياري از اين آزمايشگاهها اما نه همه آنها، بدليل پرهزينهبودن، وقت گير بودن و عدم مهارت كافي تكنسينهاي مربوطه جهت تشخيص سراشيا، آنرا باكتري گرم منفي اعلام ميكنند، اما آن گروه از آزمايشگاههايي كه بدقت به بررسي و تشخيص
سراشيا ميپردازند، ابتدا نمونه را در محيطهايي چون بلاد آگار، مكانكي، ائوزين متيلن بلو و شكلات آگار كشت ميدهند و پس از رنگآميزي گرم و كلني كانت از روش گالري – محيطهاي افتراقي TSI، اندول، سيمون سيترات آگار، SIM، اوره و متيل رد – استفاده ميكنند. البته برخي از
آزمايشگاههاي تشخيص طبي و بيمارستانها از روش ميانبر نيز – رنگآميزي گرم، تست اكسيداز، تخمير گلوكز، استفاده از محيط كليگلر بجاي TSI، تست اوره آز و بالاخره تست DNase، استفاده مينمايند
سلام.ببخشید منابع رو میزارید؟